مدرسه علميه فاطمه الزهرا(س) پارسيان به مناسبت شهادت ام ابيها حضرت زهرا(س) در سه روز متوالي مراسم عزاداري و سوگواري برگزار نمود :
v اولین جلسه از مراسم ايام فاطميه با سخنراني حجه الاسلام و المسلمین عمادی
این مراسم با حضور عموم خواهران همراه با سخنراني جناب حجه الاسلام و المسلمین عمادی در تاريخ 3/2/91 برگزار گردید .
حجه الاسلام و المسلمین عمادی به تفسیر آیه (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس ويطهركم تطهيرا ) 33 سوره احزاب پرداختند . و فرمودند :” كتابهاي متعدد اهل تسنن از جمله در كتاب ينابي المحبت صفحه 295 از ابن عباس اهل بيت پيامبر را تك تك معرفي ميكنند و نظر بر اين دارند كه اين آيه در شان اهل بيت پيامبر(ص) نازل شده است در صورتي كه خود اهل سنت اين عقيده را ندارند واهل بيت را زنان پيامبر ميدانند .”
امام صادق (عليه السلام )ميفرمايند ” فاطمه را از اين رو فاطمه ناميدند كه آدميان از شناخت او عاجزند “رسول خدا (صلي الله عليه واله )فرمودند : ” اگر تمامي حسن وكمالات در شخصي تجسم يابد هر آينه اوفاطمه خواهد بود بلكه فاطمه از تمامي حسن و كمالات بالاتر است به درستي كه فاطمه بهترين عالم است از اين جمله احاديث در كتابهاي معتبر اهل سنت از جمله صحيح بخاري وصحيح مسلم ذكر شده است. يكي از فضيلتهاي حضرت زهرا (س) عصمت حضرت است به دو دليل :
أ- همين آيه تطهير كه خطاب به جمع مذكر مي باشد ، علامه اميني در شان نزول اين آيه ميفرمايند: “حدود 300 نفر ازعلماء اهل سنت اين آيه را در شان اهل بيت ميدانند وجاي هيچ بحثي نيست وبه تواتر نقل شده است كه پيامبر هر وقت جلو در خانه زهرا (س) مي ايستاد اين آيه را ميخواند .”
ب- دليل دوم حديث ” فاطمه پاره تن من است …” اين حذيث نيز مورد اتفاق شيعه وسني مي باشد .
ايشان همچنين اشاره اي به مصائب حضرت زهرا (س) ( با استناد به كتب اهل سنت) نمودند و افسانه شهادت حضرت را قطعا مردود كردند آن جا كه عبد الفتاح عبد المقصود در كتاب الامامه والسياسه ج اول ص190 چاپ بيروت مي نويسد : عمر در روز سقيفه در ميان اصحابش در حالي كه به طرف خانه زهرا مي دويد به اين نتيجه رسيد كه آتش بهترين وسيله براي حفظ وحدت در ميان مسلمانان است . يكي ديگر از مصائب حضرت زهرا (س) شهادت محسن است .شهرستاني در كتاب الملل والنهر مي نويسد عمر چنان ضربه اي به فاطمه زد كه جنين خود را سقط كرد .
v دومين جلسه از مراسم ايام فاطميه با سخنراني حجه الاسلام و المسلمین عمادی
این مراسم با حضور عموم خواهران و مراسم سخنراني و مداحي ، تعزيه و تشييع جنازه نمادين حضرت زهرا(س) و بازديد عموم از نمايشگاه و منزل و بيت الاحزان حضرت فاطمه كه با همكاري طلاب تهيه شده بود در مدرسه علمیه برگزار شد .
پيامبر (صلي الله عليه واله) فرمودند : ” فاطمه ، سوگند به خدايي كه مرا به حق مبعوث فرمود به خاطر گريه تو فرشتگان و آسمان و زمين و آن چه در آن هست گريه خواهد كرد . (بحار الانوار ج24 ).
چرا زهرا (س) به حضرت علي (ع) وصيت ميكند “يا علي غسلني بااليل وكفني في اليل ودفني في اليل ….” نگذار كساني كه مرا آزار دادند در تشيع جنازه من شركت كنند چرا ؟ جواب اين چراها را مي توان به راحتي در كتابهاي اهل سنت پيدا كرد در صحيح بخاري ج5ص177 چاپ بيروت با نقل سلسله سندي از زبان خود عايشه “زهرا ابوبكر را به خاطر ماجراي فدك ترك كرد و با او صحبت نكرد و بعد از پيامبر 6ماه زندگي كرد و شبانه دفن شد و نگذاشت كسي او را دفن كند ” ( اين روايت از اهل سنت است ولي اهل شيعه طبق دو روايت عمر حضرت را بعد از وفات پيامبر(ص) 72 يا 95 روز مي دانند ) به هر حال ما به اين مسئله در حال حاضر كار نداريم سوال ما اين است چه چيزي باعث شد حضرت زهرا (س) اين گونه وصيت كند .
ایشان افزودند : ” ما با برادران اهل سنت يك چيز را مي گوييم اختلاف روايتي هست نه اختلاف عقيدتي روايات زيادي هست كه حضرت فدك را ارزاني خودشان دانستند . در كتاب كفايه الطالع باب 99 گفته شده كه حضرت خطاب به خليفه اول ودوم چنين فرمودند : ” خداوند و ملائكه را شاهد مي گيرم كه مرا به غضب آورديد اگر پيامبر(ص) را ملاقات كنم شكايت ميكنم ” ودر جاي ديگر فرمودند : “به خدا سوگند در هر نمازي كه بخوانم تو را نفرين ميكنم ” (الامه واسياسه ص14) چرا حضرت فاطمه اجازه ندادند آنها به ملاقاتش بروند ؟ اگر آنها از كارشان پشيمان بودند چرا فدك را بر نگرداندند ؟ يك دليل هم نمي توان از كتابهايشان پيدا كرد .
امام صادق (ع) مي فرمايند :"24 هزار دينار درآمد ساليانه فدك بود كه اگر دست ما بود هيچ فقيري روي زمين زندگي نميكرد” قرآن چه مي گويد كسي كه مورد غضب الهي واقع شود رحمت خدا شاملش نمي شود …(احزاب 57) براي آنان كه رسول خدا (ص) را اذيت كنند عذابي دردناك است (توبه 61) اي اهل ايمان هرگز قومي كه خدا بر آنها غضب كرده ولي و سرپرست خود قرلر ندهيد (ممتحنه 13) پس مي توان به راحتي طبق اين آيات و احاديث قضاوت كرد .
v سومین جلسه از مراسم ايام فاطميه با سخنراني حجه الاسلام و المسلمین عمادی
ايشان آخرين مبحث اين جلسات را با ايراد اين شبهه كه” چرا وقتي در را به روي حضرت زهرا (س) سوزاندند حضرت علي (ع) با اين همه عظمت و شجاعت كاري نكردند و يا اين كه چرا در را حضرت زهرا(س) باز كردند ” شروع نمودند.
عمادي در پاسخ به اين شبهه به چند دليل اشاره كردند :
دليل اول : ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه مي گويد پيامبر(ص) فاطمه(س) را بيش از آن چيزي كه مردان دختران خود را احترام مي گذاشتند دوست داشت تا آن جا كه از مرز احترام پدري مي گذرد در حضور عام و خاص مي گويد هر كس فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كس فاطمه را اذيت كند مرا اذيت كرده است …. حضرت علي(ع) پشت در نيامد تا به واسطه احترام و عظمت دختر پيامبر در ميان مردم عده اي كه پشت در بودند متفرق شوند و فقط تعداد خاصي باقي ماندند .
دليل دوم : رسول خدا (ص) وقايع بعد از خود را براي حضرت علي(ع) بيان كردند از او پيمان گرفت كه “هر چه بعد از من بر سر تو آمد صبر پيشه كن” اين سخن را خود برادران اهل تسنن در كتاب محافل خوارزمي ص 146 نقل مي كنند. طبق نص صريح حضرت معصوم است و بر پايه فرمان الهي و دستور رسول خدا(ص) صبر پيشه مي كند.
دليل سوم : دين اسلام دين نوپايي است براي نسلهاي آينده و زحمت پيامبر(ص) نبايد به باد برود و مردم نبايد گمراه شوند لذا در جريان بيعت نيز حضرت علي(ع) صبر پيشه مي كند حضرت علي بارها در سخنان خود مي فرمايند : “به خدا سوگند اگر ترس ايجاد شكاف و اختلاف در ميان مسلمانان و محو و نابود شدن اسلام نبود با آنان جور ديگري رفتار مي كردم” (شرح نهج البلاغه جلد 11 ص313) .
شبهه بعدي اين است كه چرا حضرت علي (ع) سكوت كردند : حضرت در خطبه سوم نهج البلاغه مي فرمايند : “پس من رداي خلافت را رها كرده و كناره گيري كردم و در اين انديشه بودم كه با دست تنها به پا خيزم يا در محيط تاريك صبر پيشه كنم …”
حضرت ياري نداشتند مردم پس از رحلت پيامبر(ص) چند گروه بودند 1- صحرا نشينان كه هيچ فرهنگ و فكري از خود نداشتند و در جريان غصب خلافت به پيروي از بقيه راه مي افتادند. 2- اين گروه خود از چند دسته بودند كساني كه نسبت به حضرت علي حسادت دارند و كساني كه كينه دارند و كساني كه مي ترسند اين ها نيز به سوي غاصبان خلافت شتافتند و عقيده شان اين بود كه لا اقل خليفه اول از علي آرامتر و نرمتر است. 3- اقليتي كه مخالف ابوبكر بودند به امامت علي(ع) ايمان داشتند و از آن جا كه حضرت غريب بود دست كشيدند و او را تنها گذاشتند.